English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8870 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
order U سفارش دادن کالا یا جنس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
Other Matches
order for goods U سفارش کالا
order time U زمان سفارش کالا
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
send away for U سفارش دادن
place an order U سفارش دادن
indenting U سفارش دادن
call the shots <idiom> U سفارش دادن
indents U سفارش دادن
indent U سفارش دادن
order U سفارش دادن
order U سفارش دادن دستور دادن
to book something U چیزی را سفارش دادن
engages U از پیش سفارش دادن
order U دستور دادن سفارش
bespeak U ازپیش سفارش دادن
reorder U دوباره سفارش دادن
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
engage U از پیش سفارش دادن
order U سفارش دادن تنظیم کردن
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
deliveries U تحویل کالا دادن
delivery U تحویل کالا دادن
truck system U اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
supporting goods U موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
cob web theorem U ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
transire U برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
barter with someone U با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
shelf life U مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
to barter [to trade by barter] U دادوستد کالا با کالا کردن
say's law U از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery U فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
freightliner U شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity U درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
throughput capacity U فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
consignee U گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
reference U سفارش
order U سفارش
indents U سفارش
enjoinment U سفارش
indenting U سفارش
indent U سفارش
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
letter of recommendation U سفارش نامه
commendation U سفارش تقدیر
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
engaged U سفارش شده
order U دستور سفارش
enjoins U سفارش کردن به
enjoin U سفارش کردن به
enjoined U سفارش کردن به
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
enjoining U سفارش کردن به
back order U سفارش معوق
order format U قالب سفارش
factory order U سفارش ساخت
conditional order U سفارش مشروط
modification order U سفارش اصلاحی
trial order U سفارش ازمایشی
blanket order U سفارش کلی
processing of the order U انجام سفارش
acknowledgement of order U تصدیق سفارش
ordering U سفارش دهی
outwork U سفارش به بیرون
acknowledgement of order تایید سفارش
purchase order U سفارش خرید
asking and ordering U درخواست و سفارش
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
reorder point U نقطه سفارش مجدد
indent U سفارش درخواست کردن
dispatch order U سفارش حمل سریع
custom-made U سفارش داده شده
indent U سفارش رسیده از خارج
reorder level U سطح سفارش مجدد
open indent U سفارش خرید باز
outwork U سفارش به خارج از شرکت
order processing time U زمان انجام سفارش
indents U سفارش رسیده از خارج
indents U سفارش درخواست کردن
ordered U سفارش داده شده
indenting U سفارش رسیده از خارج
re order U سفارش دوم باره
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
indenting U سفارش درخواست کردن
reorder interval U زمان بین دو سفارش
custom made U سفارش داده شده
lead time U زمان انجام سفارش
order processing time U مدت انجام سفارش
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
a la carte U جداجدا سفارش داده شده.
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
articles U کالا
object of sale U کالا
material U کالا
cargoes U کالا
cargo U کالا
ware U کالا
produces U کالا
merchandise U کالا
produce U کالا
wares U کالا
goods U کالا
commodities U کالا
commodity U کالا
produced U کالا
materials U کالا
mattered U کالا
trafficking U کالا
mercery U کالا
traffics U کالا
matters U کالا
mattering U کالا
stuffed U کالا
matter U کالا
stuffs U کالا
trafficked U کالا
chattel U کالا
article U کالا
stuff U کالا
traffic U کالا
traffick U کالا
product U کالا
products U کالا
good U کالا
storeroom U انبار کالا
stock room U انبار کالا
inventories U موجودی کالا
depots U انبار کالا
depot U انبار کالا
samples U نمونه کالا
stock requisition U درخواست کالا
acceptance of goods U پذیرفتن کالا
hold U انبار کالا
handling of goods U جابجایی کالا
bill of goods U صورت کالا
inventory U موجودی کالا
inventory U صورت کالا
showrooms U نمایشگاه کالا
stowage U انبار کالا
showroom U نمایشگاه کالا
holds U انبار کالا
exclusion principle U کالا نیستندشد
glut U فراوانی کالا
glut U وفور کالا
gluts U فراوانی کالا
gluts U وفور کالا
traffics U مبادله کالا
traffic U مبادله کالا
mock up U مدل کالا
warehouse U انبار کالا
commodity market U بازار کالا
commodity flow U جریان کالا
commodity exchange U بورس کالا
sample U نمونه کالا
commodity exchange U مبادله کالا
trafficking U مبادله کالا
trafficked U مبادله کالا
consignor U فرستنده کالا
warehouses U انبار کالا
commodity U کالا جنس
commodities U کالا جنس
fairs U نمایشگاه کالا
fairest U نمایشگاه کالا
copper alloy U همبسته کالا
fairer U نمایشگاه کالا
fair U نمایشگاه کالا
commodity code U علامت کالا
interchange U مبادله کالا
Recent search history Forum search
1To be capable of quoting
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1to take a spell at whell
1Poked back
4express, overexpression
1 moves up the range
2reintroduce?
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com